قرن 21 چه خواهد بود؟ اگر 20 سال پیش از من می پرسیدید، مثلاً 10 سپتامبر 2001، پاسخ روشنی داشتم: ترویج لیبرالیسم. پس از فروپاشی دیوار برلین، پایان آپارتاید، و اصلاحات دنگ شیائوپینگ در چین، به نظر میرسد مجموعهای از ارزشها متحرک هستند: دموکراسی، سرمایهداری، برابریخواهی، آزادی شخصی.
سپس در دهه های بعد، گسترش دموکراسی مسدود شد و سپس معکوس شد. دیکتاتورها در چین، اروپای مرکزی و شرقی و سایر مناطق قدرت را در دست دارند. ما وارد مسابقه ای که اکنون بین لیبرالیسم دموکراتیک و اقتدارگرایی آشنا است، شده ایم.
اما در چند سال گذشته اتفاق جالبی افتاده است: اقتدارگرایان خدا را یافته اند. آنها از نمادهای مذهبی به عنوان نشانه های هویت ملی و شعارهای تجمع استفاده می کنند. آنها با راه اندازی جنگ های فرهنگی بی پایان، توده ها را پشت سر خود متحد کردند. آنها بحث جهانی را دوباره تعریف می کنند: این دیگر بحثی بین دموکراسی و دیکتاتوری نیست. بین انحطاط اخلاقی نخبگان غربی و ارزشهای سنتی و معنویت برتر مردم عادی خوب شهر خود قرار دارد.
در زمانی که به نظر می رسد جذابیت ادیان واقعی در حال کاهش است، قرن بیست و یکم در حال تبدیل شدن به عصر جهاد است که سراسر جهان را در بر می گیرد.
شی جین پینگ یکی از پدیدآورندگان این نوع اقتدارگرایی است. مائو تسه تونگ چین را قبل از انقلاب تحقیر می کرد. اما رژیم شی جین پینگ از هیچ تلاشی برای پذیرش آداب و رسوم قدیمی و ارزش های سنتی دریغ نکرده است. محقق چینی ماکس اویتمن اظهار داشت که در حالی که «ارزشهای سوسیالیستی اصلی» را ایجاد میکند، موجودیتهای مذهبی مستقل را محدود میکند، که اعتقادی است که ترکیبی از کنفوسیوسیسم، تائوئیسم، مارکسیسم و تفکر مائوتسه تونگ است.
هفته گذشته، دولت چین دستور تحریم سلبریتی های "دختر" را صادر کرد. اینها ستارگان مرد خوش قیافه با شخصیتی ملایم هستند و متهم به زنانه کردن مردانگی چینی هستند. این تنها یکی از تلاشها برای نشان دادن این است که چگونه رژیم از چین در برابر جنگهای فرهنگی فساد اخلاقی غرب محافظت میکند.
پوپولیسم اخلاقی رژیم از بالا به پایین تأثیر دارد. Xuetong Yan از دانشگاه Tsinghua در سال 2018 نوشت: امروزه سنت گرایی روز به روز در میان چینی های معمولی و همچنین روشنفکران و سیاستمداران محبوبیت بیشتری پیدا می کند. اینترنت چین اکنون به وضوح مملو از مترقیان آمریکایی و اروپایی تحصیل کرده از حملات منحط "چپ سفید" است که از آنها دفاع می کنند. فمینیسم، حقوق LGBTQ و غیره
ولادیمیر پوتین و دیگر دیکتاتورهای منطقه بازی های مشابهی انجام دادند. پوتین مدتهاست که خود را با فیلسوفان مذهبی مانند ایوان ایلین و نیکولای بردیایف مرتبط کرده است. در مقالهای توسط مرکز برکلی در دانشگاه جورج تاون، دیمیتری اوزلنر گزارش داد که رژیم در حال شکل دادن خود به عنوان سنگر اصلی ارزشهای مسیحی است تا از سقوط جهان به لیبرالیسم جلوگیری کند. سردرگمی اخلاقی
جنگ های فرهنگی نیز در آنجا شروع شد. رژیم اینترنت را محدود کرد، سعی کرد سقط جنین را محدود کند، مبارزه با خشونت خانگی را تسهیل کرد، قوانین توهین به مقدسات را اجرا کرد، و ارائه اطلاعات حمایت از "روابط جنسی غیر سنتی" را به خردسالان ممنوع کرد.
حتی اقتدارگرایان در ایالات متحده و اروپای غربی شروع به مشارکت کردند. توبیاس کرمر، محقق امور بینالملل، نشان داده است که بسیاری از به اصطلاح ملیگرایان مسیحی در جنبشهای راست افراطی در دو سوی اقیانوس اطلس در واقع چندان مذهبی نیستند.
آنها بومیگرایی و نگرشهای ضد مهاجرتی رانده میشوند و سپس نماد مسیحیت را برای تشخیص «آنها» از «ما» به دست میآورند. به عنوان مثال، در آلمان، گروه های راست افراطی که به شدت به هویت مسیحی خود می بالند، در میان رای دهندگان با اعتقادات مذهبی واقعی عملکرد خوبی ندارند.
در مقاله دیگری در مرکز برکلی، کرامر نوشت که افراطگرایان راستگرای آمریکایی در راهپیماییها با صلیبهای مسیحی رژه میرفتند، از تصاویر صلیبی در میمهای خود استفاده میکردند و حتی ممکن است به دنبال اتحاد با گروههای مسیحی محافظهکار باشند. اما این ذکر در مورد اعتقاد زنده، پرانرژی، جهانی، و به طور فزاینده ای متنوع به عیسی مسیح نیست که توسط اکثر کلیساهای آمریکایی امروزی انجام می شود. برعکس، مسیحیت سیاسی تا حد زیادی به نوعی هویت سفید تبدیل شده است. «مسیحیت» سکولاریزه شده: یک نماد هویت فرهنگی و یک نماد سفید که میتواند با روکشهای وایکینگ، پرچمهای کنفدراسیون یا نمادهای نئوپگان جایگزین شود.
این اقتدارگرایان در ردای دین، طبیعتاً واکنش ضد دینی را در میان کسانی که اکنون دین را با استبداد، بومیگرایی و هولیگانیسم عمومی مرتبط میدانند، برانگیخت. در چند دهه گذشته، سطح بیسابقه سکولاریسم در اروپا و ایالات متحده، جنگهای بد فرهنگی و معنوی را کاهش نداده است.
اقتدارگرایان شبه مذهبی خطر اخلاقی را افزایش می دهند. آنها طوری رفتار می کنند که گویی فردگرایی، حقوق بشر، تنوع، برابری جنسیتی، حقوق دگرباشان جنسی و آزادی مذهبی فقط آخرین شکل امپریالیسم اخلاقی غربی و منادی هرج و مرج اجتماعی و اخلاقی است.
کسانی از ما که طرف لیبرالیسم غربی هستیم چاره ای جز مبارزه معنوی و فرهنگی با آن نداریم و نشان می دهیم که کثرت گرایی نقطه مقابل انحطاط است، راهی غنی از لحاظ معنوی، عملی و موثر برای ارتقای کرامت و دوندگی انسان. . جامعه ای هماهنگ
تایمز متعهد به انتشار نامه های مختلف به سردبیر است. ما می خواهیم نظرات شما را در مورد این یا هر یک از مقالات ما بشنویم. در اینجا چند نکته وجود دارد. این ایمیل ما است: letters@nytimes.com.
زمان ارسال: سپتامبر 16-2021